18 ایده غلط که از کودکی در ما نهادینه شده است

به گزارش وبلاگ خبری گردشگری، حس می کنید در زندگی یک گمشده دارید و احساس پوچی، بی هدفی، ناکافی و ناقص بودن می کنید. شما مدام در خصوصِ خودتان تردید دارید و نمی توانید متوجه شوید چه چیزی باعثِ تفاوت شما با دیگران شده است. تغییر نحوه ای که با خودتان رفتار می کنید می تواند آنچه می گویید را نیز تغییر دهد. آن وقت جملۀ نمی دانم چه می خواهم می گردد: دقیقاً می دانم چه می خواهم. برای همین است که تشخیصِ اهمیتِ احساسات قدمی بزرگ به سوی شادی است.

18 ایده غلط که از کودکی در ما نهادینه شده است

وبلاگ خبری گردشگری | برخی ها در دوران کودکی موردِ بی توجهی عاطفی قرار می گیرند. این اتفاقی رایج و معمول است که می تواند بچه ها در همه خانواده ها با هر شکل و میزان ای را تحت تأثیر قرار دهد. با این حال، این خانواده ها از هر جهت دوست داشتنی و دلسوز به نظر می رسند.

به گزارش وبلاگ خبری گردشگری ، غفلت دورانِ کودکی نیز فرایندی دردناک و قدرتمند است که اثرِ محو نشدنی بر بچه های که تحت تأثیر آن قرار می گیرند، می گذارد. این بچه ها ممکن است تا سنین بزرگ سالی از نتایج غفلتِ دورانِ کودکی رنج ببرند، اما ممکن است هرگز به یاد نیاورد که این غفلت کی و چطور بر زندگی آن ها اثر گذاشته است.

غفلتِ دوران کودکی زمانی رخ می دهد که والدین شما در هنگام بزرگ کردن تان نمی توانند به میزان ای که لازم و کافی است به احتیاج های عاطفی و احساساتِ شما پاسخ بدهند.

در این خانواده ها، والدین متوجه احساساتِ بچه ها شان نمی شوند یا آن ها را تأیید نمی نمایند. آن ها در تأیید احساساتِ بچه ها شان شکست می خورند و به خصوص از بچه ها شان نمی پرسند که چه احساسی دارند.

حتی اگر این شکست های عاطفی هر روز اتفاق نیفتاده باشند، فقط کافی ست آنقدری رخ داده باشند که ردی از غفلت دوران کودکی را روی کودک بگذارند.

سبکِ زندگیِ خانواده هایی که دچار غفلتِ عاطفی هستند با هم تفاوت زیادی دارد. والدینِ شما ممکن است گرم یا سرد، مهربان یا خشمگین یا حتی افسرده بوده باشند.

ممکن است در خانواده ای با پدر یا مادر مجرد، با دو والد یا پدر یا مادرِ بیکار متولد شده باشید. ممکن است در خانواده ای با پدربزرگ و مادربزرگ یا شکل های دیگری از خانواده گسترده متولد شده باشید. اما وقتی صحبت از غفلتِ عاطفی است، ساختارِ خانواده ها چندان مهم نیست. آنچه اهمیت دارد آن است که احساساتِ شما به میزان کافی به وسیلهِ والدین تان تأیید و مورد توجه قرار نگرفته است.

بزرگ سالانی که دچار غفلتِ عاطفی شده اند نیز به نسبتی که خانواده های شان با هم تفاوت دارند، با هم متفاوتند. ممکن است طوری به نظر برسند یا رفتار نمایند که به نظر برسد هیچ نقطه اشتراکی ندارند، اما همه آن ها از گروهی مشابه از مسائل رنج می برند.

این گروه از مسائل آن چنان به بخشی جدایی ناپذیر از سیستم باور ها و احساساتِ فردی که در کودکی موردِ بی توجهی قرار گرفته تبدیل می گردد که او ممکن است تصور کند که همه آدم ها در چنین مسائلی با او شریک هستند. اما این طور نیست.

10 گرفتاری و مسئله ای که افراد با غفلتِ عاطفیِ دورانِ کودکی با آن کلنجار می فرایند

حسِ پوچی

ترس از وابستگی به دیگران

فقدانِ خودشناسی

فقدانِ دلسوزی و مهربانی نسبت به خود و احتمالاً دلسوزی و شفقتِ زیادی داشتن نسبت به دیگران

گرایش به حسِ گناه و شرم ساری

خشمی که به سمتِ خود برگشته و خودسرزنش گری

حسِ عمیقِ نقص داشتن یا متفاوت بودن

مشکل داشتن در مراقبت از خود

مسائلی در زمینه خودانظباتی

ناتوانی در فهمِ چگونگیِ کارکردِ احساسات به طور کلی

وقتی غفلتِ دورانِ کودکی روی شما اثر می گذارد

افرادی که با والدینی بزرگ می شوند که احساساتِ آن ها را نادیده می گیرند، این باور را درونی می نمایند که احساسات در خانه کودکی آن ها موردِ پذیرش نیست و کوشش می نمایند که از هر نوع احساسی پرهیز نمایند.

کسانی که این تجربه را داشته اند، باید تشخیص بدهند که اکنون یک بزرگ سال هستند و دارند با احساساتی که آن سوی دیوار پنهان نموده اند، زندگی می نمایند.

شما به قدرِ کافی توانسته اید خوب عمل کنید، اما اکنون دچار بی تابیِ زیادی هستید و از درون حس می کنید که چیزی در خصوصِ شما غلط است.

حس می کنید در زندگی یک گمشده دارید و احساس پوچی، بی هدفی، ناکافی و ناقص بودن می کنید. شما مدام در خصوصِ خودتان تردید دارید و نمی توانید متوجه شوید چه چیزی باعثِ تفاوت شما با دیگران شده است.

وقتی به عنوانِ کودک به سمتِ والدین تان می رفتید تا از آن ها حمایت و تأیید دریافت کنید، آن ها شما را کنار می زدند و حتی گاهی اوقات نیز اصلاً شما را نمی دیدند. پس شما تنها و با دستانِ خالی از نزدِ والدینِ خودتان بازمی گشتید؛ و حالا که یک بزرگ سال هستید از هیچ کسی یاری یا حمایتی از هیچ نوعی درخواست نمی کنید، زیرا می ترسید که آن ها شما را پس بزنند.

شما بدونِ مطلعی از احساسات تان یا بدونِ آنکه بدانید چطور این احساسات را در زندگی تان ادغام کنید، بزرگ شده اید. این باعث می گردد که ندانید چه می خواهید، چه حسی دارید و به چه چیزی احتیاج دارید. حتی گاهی ممکن است به طور کل در خصوصِ خودتان فکر کنید که آیا اصلاً اهمیتی دارید؟

غفلتِ احساسیِ دورانِ کودکی خیابانی یک طرفه به سمتِ ناکجا نیست. درحقیقت، درنقطه مقابل آن است. شما می توانید از درون این رابطه را معکوس کنید و با برداشتنِ نخستین قدم، می توانید دیدگاه تان را نسبت به خودتان و زندگی تان تغییر دهید.

18 فرضیه غلطِ آدم هایی که با غفلتِ دوران کودکی بزرگ شده اند

1. من به هیچ یاریی احتیاج ندارم.

2. هرچه دیگران بخواهند از نظر من خوب است.

3. حرفی برای گفتن ندارم.

4. هیچ حسی ندارم.

5. تنبلم.

6. فایده ای ندارد.

7. به چیزی احتیاج ندارم.

8. به هیچ کسی احتیاج ندارم.

9. اشتباه من بود.

10. احساساتِ من مهم نیست.

11. خودم تنهایی می توانم انجام دهم.

12. خودم از پسش برمی آیم.

13. من به میزان دیگران باهوش/مجذوب کننده و توانمند نیستم.

14. هیچ جا جای من نیست.

15. فقط باید شادمان باشم.

16. نباید چنین حسی داشته باشم.

17. نمی دانم چه می خواهم.

همه این موارد ریشه در غفلتِ احساسی دورانِ کودکی دارند. هیچ کدام از آن ها واقعی، مفید یا سالم نیستند.

چطور این مفروضاتِ اشتباه را کنار بگذارم؟

به خودتان گوش بدهید. وقتی به واژگان، احساسات و افکارتان گوش می دهید، آن ها در سطحِ عمیق تری در وجودتان طنین انداز می شوند. شما کم کم احساسِ واقعی ای که نسبت به خود و زندگی تان دارید را تشخیص می دهید. متوجه می شوید که غفلتِ عاطفی دوران کودکی چگونگی فهمِ جهان و خودتان را مخدوش نموده و به محضِ اینکه به چنین مطلعی ای دست پیدا کنید، می توانید اوضاع را تغییر دهید.

هرچه می توانید درباره غفلت عاطفی دورانِ کودکی اطلاعات کسب کنید. این مسئله فقط تا زمانی بر شما قدرت اعمال می نماید که از آن مطلع نباشید. اکنون می توانید تاریخ و زندگی تان را از پشتِ لنزی تازه ببنید که به شما چیز های بیش تری را نشان می دهد.

تصمیم بگیرید با خودتان متفاوت رفتار کنید. با اعلام جنگ علیه غفلتِ احساسیِ دورانِ کودکی تان آغاز کنید. به محضِ آنکه تصمیم می گیرید با احساسات و عواطف تان به شکلی متفاوت با برخوردِ والدین تان با این احساسات و عواطف، رفتار کنید، می توانید این احساسات را تأیید و ارزش گذاری کنید و مهارت های عاطفی تازه ای شکل دهید.

تغییر نحوه ای که با خودتان رفتار می کنید می تواند آنچه می گویید را نیز تغییر دهد. آن وقت نمی دانم چه می خواهم می گردد دقیقاً می دانم چه می خواهم. برای همین است که تشخیصِ اهمیتِ احساسات قدمی بزرگ به سوی شادی است.

منبع: The Daily Mail

ترجمه: عاطفه رضوان نیا- سایت وبلاگ خبری گردشگری

منبع: فرادید

به "18 ایده غلط که از کودکی در ما نهادینه شده است" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "18 ایده غلط که از کودکی در ما نهادینه شده است"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید